داستان مریلین مونرو؛ از نورما جین تا جراحی زیبایی و تبدیل شدن به نماد جذابیت زن
تاریخ انتشار: ۱۳ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۲۳۹۲۵
برای سال ها، شایعاتی در مورد اینکه آیا مریلین مونرو جراحی پلاستیک داشته است یا نه، به گوش میرسید –، اما چند دهه پس از مرگ او بود که حقیقت در مورد جراحی زیبایی این بلوند محبوب روشن شد. این بازیگر و مدل به خاطر زرق و برق و زیباییاش شناخته شده بود، اما این بدان معنا بود که او در معرض گمانه زنیهای زیادی در مورد اینکه آیا زیر تیغ جراحی رفته است یا نه، قرار داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش روزیاتو، مریلین مونرو در طول مدتی که در کانون توجه قرار داشت، در مورد این موضوع بسیار خوددار بود و چیزی نمیگفت- و مدتها پس از اینکه در سال ۱۹۶۲ از مصرف بیش از حد مواد مخدر درگذشت، این سوال همچنان باقی ماند: آیا ظاهر خیره کننده مریلین کاملاً طبیعی بود؟
سرانجام در سال ۲۰۱۳ حقیقت آشکار شد، زمانی که بخشی از تاریخچه پزشکی مونرو در جریان یک حراجی منتشر شد، مجموعهای از شش اشعه ایکس و پروندهای پر از یادداشتهای پزشکی که ادعا میکرد او را درمان کرده است.
این یادداشتها توسط یک جراح پلاستیک هالیوودی به نام مایکل گوردین نوشته شده بود و بر اساس پرونده ها، مریلین را در سال ۱۹۵۸ پس از اینکه برای شکایت از بدشکلی چانه به آنجا آمده بود، او را ویزیت کرد. در بخشی با عنوان «یافتههای فیزیکی»، مایکل نوشته است که مریلین هشت سال قبل – در سال ۱۹۵۰، درست قبل از شهرتش روی پرده سینما – یک ایمپلنت غضروفی در چانه او کار گذاشته بود که به آرامی جذب شد.
این اسناد در نهایت پس از مرگ مایکل در سال ۱۹۹۴ به دست نورمن لیف، شریک پزشکی مایکل افتاد و او آنها را در نوامبر ۲۰۱۳ از طریق یک حراجی به نام جولین برای فروش عرضه کرد. این اسناد در نهایت به قیمت ۲۶.۵۰۰ دلار به یک خریدار ناشناس فروخته شدند.
قبل از اینکه نماد جذابیت جنسی هالیوود باشد که همه ما آن با آن آشنا هستیم، مریلین با نام واقعی نورما جین مورتنسون، دختر جوانی با لکنت زبان بود که از سالها آزار و اذیت و آسیب روحی رنج میبرد. مادر مریلین زمانی که او تنها هشت سال داشت دچار اختلال روانی شد و در حالی که پدرش مدتها قبل آنها را ترک کرده بود و مادرش به یک مرکز درمان بیماران روانی فرستاده شد؛ بدین ترتیب مونرو از همان سالهای زندگیاش عملاً خانوادهای نداشت.
او از پرورشگاهی به پرورشگاه دیگر منتقل میشد و مدتی را در یتیم خانه گذراند و به طرز غمانگیزی توسط یکی از مردانی که از او مراقبت میکرد مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفت. اما کودکی وحشتناک مریلین تنها به اشتیاق و انگیزه او برای تبدیل شدن به یک ستاره در ادامه زندگیاش دامن زد – و او هر کاری میکرد تا ستارهای بزرگ شود، حتی اگر این به معنای تغییر ظاهرش با پیشرفتهای عرصه زیبایی بود.
در حالی که به سالگرد ۱۰ سالگی آن حراجی نزدیک میشویم که حقیقت جراحی پلاستیک مونرو را فاش کرد، روزنامه دیلی میل تبدیل بحث برانگیز این بازیگر را از یک دانش آموز دبیرستانی ترک تحصیل کرده که در سن ۱۶ سالگی ازدواج کرد، به یکی از شناخته شدهترین چهرههای روی کره زمین روایت کند.
نطفه مریلین زمانی بسته شد که مادرش، گلادیس پرل بیکر، با یکی از همکارانش به نام چارلز استنلی گیفورد رابطه داشت. بدین ترتیب او حاصل یک رابطه خارج از ازدواج بود. کمی بعد، همسرش مارتین ادوارد مورتنسن، گلادیس را ترک کرد و یک مادر تنها با مریلین و دو خواهر و برادر ناتنیاش از ازدواج اولش باقی ماند.
این خانواده تا ژانویه ۱۹۳۴ در لس آنجلس، کالیفرنیا زندگی میکردند، اما زمانی که مریلین هشتساله بود، مادرش به یک آسایشگاه روانی برده شد. مریلین پس از آن سالها را در پرورشگاه گذراند و به عنوان راهی برای فرار از زندگی دشوارش، به سینما روی آورد. او خودش از روزهایی گفته که ساعتها را در سینما سپری میکرد و آرامشی که صفحه نمایش بزرگ برایش به ارمغان میآورد، شور و شوق سوزانی را در او برانگیخت که بخواهد روزی خودش آنجا باشد.
مونرو در این باره گفته است: «من دنیای اطرافم را دوست نداشتم، چون به نوعی تاریک بود. وقتی شنیدم که این بازیگری است، گفتم این چیزی است که میخواهم باشم. بعضی از خانوادههای سرپرست همیشه مرا به سینما میفرستادند تا از خانه خارج شوم و آنجا تمام روز را تا شب مینشستم. آن جلو، آنجا با صفحه نمایش خیلی بزرگ، یک بچه کوچک تنها، و من عاشقش بودم».
مریلین درست پس از تولد ۱۶ سالگیاش در سال ۱۹۴۲ با یک کارگر ۲۱ساله کارخانه به نام جیمز دوهرتی ازدواج کرد و کمی بعد از دبیرستان بیرون آمد. اما هنگامی که شوهرش در سال ۱۹۴۴ به تفنگداران دریایی پیوست، مریلین به خانه برادر و خواهران شوهرش نقل مکان کرد و شروع به کار در کارخانهای کرد که توسط شرکت هوانوردی رادیوپلین اداره میشد.
در آنجا بود که او با عکاسی به نام دیوید کانوور آشنا شد، که برای گرفتن عکس از کارگران زن استخدام شده بود. این دو به سرعت با هم دوست شدند و مریلین شروع به مدلینگ برای او و دوستان عکاسش کرد.
شخصیت پرجوش و خروش، عزم و اعتماد به نفس و ظاهر جذاب مریلین غیرقابل انکار بود. در سال ۱۹۴۵ مریلین مونرو به آژانس مدلینگ بلو بوک پیوست و ظرف یک سال پس از آن، روی جلد ۳۳ مجله ظاهر شد. اما مریلین بیشتر میخواست. او هنوز رویای ستاره شدن در سینما را در سر میپروراند، بنابراین از شوهرش جدا شد و تمام وقت روی حرفه بازیگریاش متمرکز شد.
مونرو در نهایت با فاکس قرن بیستم قرارداد بست و به همراه مدیر اجرایی بن لیون، این دو با نام مریلین مونرو به روی صحنه آمدند. دختر زیبای داستان ما در سال ۱۹۴۷ در اولین فیلم خود به نام سالهای خطرناک (Dangerous Years) بازی کرد –، اما ورود به صنعت سینما آسان نبود؛ و علی رغم موفقیت مریلین به عنوان یک مدل، عدم تجربه او به عنوان یک بازیگر باعث شد تا فاکس علاقهای به امضای مجدد قرارداد با او در اوت ۱۹۴۷ نداشته باشد. اما مریلین مصمم تسلیم نشد. او تصمیم گرفت مدتی را صرف تحصیل در رشته بازیگری کند و همزمان به شبکهسازی ادامه داد.
او روزها را به دیدار با دفاتر تهیه کنندگان و مدیران اجرایی میگذراند و از آنها میخواست که به او فرصت کار بدهند. سختکوشی این ستاره نوظهور در نهایت نتیجه داد و در مارس ۱۹۴۸ توسط کلمبیا پیکچرز استخدام شد. او در طول یک سال قرارداد خود با کلمبیا پیکچرز تنها در یک فیلم بازی کرد، فیلم Ladies of the Chorus در سال ۱۹۴۸ و چند ماه بعد از این استودیو جدا شد.
مریلین در آستانه رها کردن رویای ستاره شدن سینما، به مدلسازی بازگشت. او با نایب رئیس آژانس استعدادیابی ویلیام موریس، جانی هاید، وارد رابطه شد، کسی که همه چیز را برای این ستاره نوپا تغییر داد.
او به لطف ارتباطاتش در این صنعت، به مونرو کمک کرد تا دو نقش کوچک در فیلمهای همه چیز درباره ایو (All About Eve) و جنگل آسفالت (The Asphalt Jungle)، هر دو در سال ۱۹۵۰ بازی کند و به لطف موفقیت عظیم این فیلم ها، مونرو ناگهان به عرصه سینما بازگشت.
در همین زمان بود که مریلین شروع به نشان دادن ظاهری کرد که برای سالهای بعد ماندگار شد. او شروع به رنگ کردن موهای قهوهای و استفاده از رنگ بلوند پلاتینی کرد و بعد از آن بود که زیر تیغ جراحی رفت تا ظاهر چانهاش را تغییر دهد.
به گفته پزشکی که اسناد پزشکی او را به حراج گذاشت، مریلین پس از اینکه یکی او را با لقب «حیرتانگیز بیچانه» خطاب کرد، تصمیم گرفت این روش درمان زیبایی را انجام دهد. همچنین این پزشک مدعی شده است که او به طور مخفیانه یک جراحی زیبایی بینی انجام داده که «نوک بینی او را اصلاح کرد»، اما هیچ اشارهای به این موضوع در آزمایشهای اشعه ایکس یا پروندهاش نشده است.
نسخه جدید و بهبود یافته مریلین غیرقابل توقف به نظر میرسید. او قراردادی هفتساله با فاکس بست و به صورت پیاپی در سه فیلم دیگر بازی کرد: As Young as You Feel, Love Nest, و Let’s Make it Legal در سال ۱۹۵۲، او شروع به رابطه با ستاره بیسبال، جو دیماجیو کرد که بیش از پیش نام او را در تیتر خبرها قرار داد. در ادامه همان سال، پس از مطرح شدن این موضوع که او سالها قبل برای قرار گرفتن روی یک تقویم برهنه شده بود- موضوعی که در آن دوران بسیار ریسکی بود- به موضوع اصلی رسانهها تبدیل شد. اما این جنجال تنها باعث تقویت حرفه او شد و علاقه عمومی بیشتری را به او برانگیخت.
نقشهای اصلی سینمایی به سمت او سرازیر شده بودند و او در فیلمهای Clash by Night, Don’t Bother to Knock, We’re Not Married, Monkey Business, O. Henry’s Full House, Niagara, Gentleman Prefer Blondes, How to Marry a Millionaire, River of No Return, و The Seven Year Itch بازی کرد، در حالی که آخرین فیلم حاوی صحنه مشهوری است که در آن وی روی یک دریچه مترو ایستاده در حالی که باد دامن سفیدش را بالا میبرد.
اما با اوج گرفتن حرفه اش، مونرو تحت فشار عظیمی که با محبوبیت همراه بود، شروع به فروریختن کرد و مصرف باربیتورات ها، آمفتامینها و نوشیدن زیاد برای مقابله با اضطراب و بیخوابی را آغاز کرد. زندگی شخصی او شروع به از هم پاشیدن کرد. او و جو پس از تنها ۹ ماه ازدواج از هم جدا شدند و او درگیر یک مرافعه بزرگ با فاکس بر سر میزان دستمزدش شد.
مونرو در نهایت تصمیم گرفت هالیوود را ترک کند و به جای آن به ساحل شرقی برود، جایی که شرکت تولید فیلم خود را تاسیس کرد و مدتی برای تحصیل بیشتر در مورد بازیگری وقت گذاشت. در اوایل سال ۱۹۵۶، مریلین اعلام کرد که او و فاکس به توافق رسیدهاند و آماده بازگشت به سینماست.
او در ادامه در فیلمهای Bus Stop، The Prince و Showgirl به ایفای نقش پرداخت. ونورو همچنین دوباره عاشق شد و در ژوئن ۱۹۵۶ با نمایشنامهنویس مشهور، آرتور میلر وارد رابطه شد. اما او در اکتبر همان سال پس از ملاقات با ملکه الیزابت دوم مورد انتقاد قرار گرفت، به این خاطر که لباسی بیش از حد عریان برای این مراسم رسمی پوشیده بود.
او همچنین دو بار سقط جنین کرد و تصمیم گرفت یک وقفه ۱۸ ماهه را برای تمرکز بر سلامتی و زندگی خانوادگی خود در نظر بگیرد. در سال ۱۹۵۸، او برای فیلم برخی داغش را دوست دارند (Some Like It Hot) به سینما بازگشت و پس از آن یک سال بعد، و در سال ۱۹۶۱ فیلم ناجورها (The Misfits) را بازی کرد.
اما اعتیاد مریلین به مواد مخدر و اوضاع سلامتیاش رو به وخامت میرفت. او از سنگ کیسه صفرا و اندومتریوز رنج میبرد که منجر به نیاز او به جراحی شد. در ادامه مونرو و آرتور طلاق گرفتند و او به مدت چهار هفته به دلیل افسردگی در بیمارستان بستری شد. در اوایل سال ۱۹۶۲، مریلین به هالیوود بازگشت و اعلام کرد که قصد دارد به پرده بزرگ سینما بازگردد.
او همان بازخوانی مشهور خود از ترانه تولدت مبارک، آقای رئیس جمهور را برای جان اف. کندی خواند، لحظهای که هنوز بیش از ۶۰ سال بعد، بازسازی شده و صحبت در مورد آن ادامه دارد. اما این ستاره در نهایت پس از اینکه چند روز مرخصی گرفت تا روی سلامتی خود تمرکز کند، از پروژه سینمایی Something’s Got to Give اخراج شد، زیرا این پروژه با تعویقهای بسیاری همراه شده بود. در حالی که سازندگان سعی میکردند بازیگر دیگری را جایگزین او کنند، کارگردان حاضر نشد بدون مریلین پیش برود و در نهایت ساخت این فیلم لغو شد.
در ۴ اوت ۱۹۶۲ جسد مریلین در خانهاش پیدا شد. علت مرگ را مسمومیت حاد باربیتورات اعلام کرده و دلیل را خودکشی احتمالی دانستند.
منبع: فرارو
کلیدواژه: مرلین مونرو قیمت طلا و ارز قیمت موبایل مریلین مونرو تصمیم گرفت فیلم ها سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۲۳۹۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلم فداکاری که تصویرش در شبکه های مجازی منتشر شد | دوست ندارم بچهها یک لحظه هم به مهاجرت فکر کنند!
همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: محدثه شعبانی، معلم پایه اول ابتدایی، همان معلم فداکاری است که اوایل اردیبهشت ماه خبر و تصویرش در شبکههای مجازی وایرال شد. او که دریافت یکی از شاگردانش تحت عمل جراحی قرار گرفته است، کلاس درس را در خانه والدین او برگزار کرد. وقتی دانشآموز با معلمش، خانم محدثه شعبانی و دوستانش روبهرو شد، نتوانست خودش را کنترل کند و به رغم اینکه پزشک به او گفته بود، نباید به خودش فشار آورد، اما اشکی در چشمانش حلقه زد. او امروز خدا را شکر حالش خوب است و مانند گذشته سر کلاس درس حضور دارد. خانم محدثه شعبانی، معلم پایه ابتدایی مدرسه شهید غلامپور زاوین، از توابع کلات در استان خراسان رضوی است که به ابتکار خودش به بهانه عیادت، کلاس درس را در خانه شاگردش به اتفاق همه همکلاسی های او برگزار کرد. گفتوگوی ما با او خواندنی است.
اینکه ابتکار به خرج دادید و در دوران نقاهت پس از جراحی شاگردتان، کلاس درس را در خانه دانشآموزتان برگزار کردید، چگونه به ذهنتان رسید؟ کسی این مهم را به شما پیشنهاد کرد یا فکر و خلاقیت خودتان بود؟
قبلاً در دوران مدرسه، این اتفاق گهگاه برایمان رخ میداد. اگر مریض میشدیم و دوران مریضی به طول میانجامید، چون در محیط روستا درس میخواندیم، برخی معلمان به عیادت شاگردانشان میرفتند. این موضوع از همان زمان در ذهنم نقش بست. همواره دیده بودم که معلمان دیگر به عیادت دانشآموزانشان میروند. این دانشآموزمان هم از قضا خیلی احساسی است و البته در درس و کلاس بسیار فعالانه حضور دارد. دلش همواره برای دیگر دوستانش و دانشآموزان تنگ میشود. من البته قبلش خبرش نداشتم که او مریض است. روز قبل از اینکه به منزل آنها برویم، اردویی در مدرسه برگزار کردیم. وضع دانشآموزان را پیگیری کردم و متوجه شدم او حضور ندارد. از خواهرش پرسیدم و او گفت که تحت عمل جراحی قرار گرفته است. روز بعد که به مدرسه بازگشتیم، به اتفاق همه دانشآموزان کلاس و با پیگیریهای مدیر مدرسه شهید غلامپور تصمیم گرفتیم، به عیادت او برویم.
چه حالی به دانشآموزتان هنگام برگزاری کلاس درس به او دست داد؟
خیلی خوشحال شد. این صحنه به گونهای بود که وقتی در بدو ورود دانشآموزان وارد خانه والدینش شدند، اشک شوق در چشم این دانشآموز حساس حلقه زد.
خودتان چه حالی داشتید؟
من هم نتوانستم جلو بغضم را بگیرم. گریستم و او را بغل کردم.
عمل جراحی او چه بود و اکنون از نظر سلامتی در چه وضعی است؟
عمل فتخ داشت که از دو ناحیه او را جراحی کردند. الآن هم خدا را شکر حالش خوب است و به مدرسه میآید. او چند روز نمیتوانست به مدرسه بیاید و از این حیث اگر سراغش نمیرفتیم، حساسیتش کار دستش میداد و او را بیشتر اندوهگین میکرد. این عمل جراحی بین بچههای خردسال معمولاً رایج است.
چند روز از درس و مشق دور بود؟
سه روز که دوران نقاهت او به طول انجامید. از ۴، ۵ روز قبلش نیز به پزشک مراجعه میکرد. بعضی روزها دو ساعت نخست را در مدرسه حضور داشت، مادرش اجازهاش را میگرفت و او را نزد پزشک میبردند. اما ۶ روز نتوانست به مدرسه بیاید.
خصوصیات این شاگرد علاوه بر حساس بودنش چیست؟ علقه خاصی بین شما و این شاگردتان وجود دارد؟
بچه درسخوانی است. باور کنید رابطهام با همه شاگردانم خوب است. دلم میخواهد مردم به عینه ببینند که آنها را از سر صدق و دوستی عاشقانه دوست دارم. بچهها هم مرا دوست دارند و تکتکشان فرقی با دخترهای خودم ندارند. این دانشآموز از نظر ذهنی خیلی باهوش است، فقط قدری بازیگوشی میکند که این هم در ذات بچههاست. اما بیشتر به خاطر اینکه دلش برای دوستانش تنگ شده بود، کار را انجام دادم. اهمیت درس دادن چندان ضرورت نداشت. شاید طی کلاس درس هم میشد این عقب افتادن از درس و مشق را جبران کرد اما دوست داشتم یکی از نشانههایی که به بچهها درس دادم، در خانه والدین او هم برای او به اتفاق دیگر بچهها تکرار کنیم.
آن روز چه درسی دادید؟
«ث» ثریا را به او درس دادم. عرض کردم که البته عمده هدف ما عیادت و روحیه بخشیدن به او بود که میدانم با موفقیت انجام گرفت و او هم بسیار خوشحال شد.
در روز معلم، آرزویتان برای دانشآموزنتان چیست؟ چه توقع و انتظاری از آنها دارید؟
آرزویم این است که همهشان درس بخوانند. پس از اینکه درس خواندند به میهنشان خدمت کنند، حال در هر شغلی که دوست دارند و به آن حرفه عشق میورزند. چه پزشک، چه معلم و غیره. دوست ندارم جوانها پس از طی کردن دوان تحصیل حتی یک لحظه هم به مهاجرت فکر کنند. دوست دارم همه آنها طعم واقعی سعادت را بچشند.
خانم شعبانی، اگر به گذشته بازگردید، باز هم شغل معلمی را انتخاب میکنید؟
بله، حتما. از بچگی عاشق شغل معلمی بودم.
چه شد که شغل معلمی را برای امرار معاشتان انتخاب کردید؟
فاصله تحصیلات دانشگاهیام تا قبول شدن در آزمون معلمی قدری زیاد شد. حدود ۵، ۶ سال طول کشید تا در آزمون استخدامی آموزش و پرورش قبول شوم. اما از قبل قصد داشتم که معلم شوم. دورانی که میخواستم در کنکور شرکت کنم، در سال ۱۳۸۹ دانشگاه تربیت معلم نیرو نمیگرفت و از آنجا که من دانشآموز زرنگی بودم، در دانشگاه فردوسی مشهد در رشته روانشناسی قبول شدم و مدرکم را از این دانشگاه دریافت کردم. بعدها که آزمون استخدامی برگزار شد، مرا پذیرفتند. در دوان راهنمایی معلم انگلیسیای به نام خانم فرقانی داشتم. انشالله هر جا هست خدا نگهدارش باشد. من او را خیلی دوست داشتم و انگیزه معلم شدن از زمان آشنایی با او درونم شکل گرفت.
چه چیزی در او دیدید که به دلیل او معلمی را انتخاب کردید؟
خیلی مهربان و دلسوز بود. با تشویقهایی که میکرد مرا تحت تأثیر قرار میداد. دو سال پیاپی هم معلمم بود. از همان زمان انگیزه یافتم که به شغل معلمی واقعی و بدون اما و اگر بیندیشم.
چه آمال و آرزویی در زندگیتان برای خودتان داشته یا دارید؟
با توجه به محدویتهایی که در زندگیام داشتم، آرزو دارم از نظر مکانی در جایی بهتر و با امکانات بیشتر زندگی کنم. مطمئنم خداوند هم این خواسته را برایم محقق خواهد کرد.
چه خواستهای از مسئولان دارید؟ چه خواستهای برای بچهها دارید؟
همانطور که خودتان میدانید کمتر به معلمها توجه میشود. معلمها نقش تعیین کنندهای در کشف و پرورش استعداد بچهها دارند. معلمان از نظر امکانات رفاهی در تنگنا قرار دارند. مخاطبان هوشمند شما میدانند که معلمان سرنوشت بچههای شما را رقم میزنند. دوست دارم بیشتر به قشر فرهنگی توجه شود تا دانشآموزان از همان ابتدا دغدغهمند تربیت شوند.
کد خبر 848169 برچسبها روز معلم معلمان خبر مهم مدرسه و مدارس استان خراسان رضوی استاد مطهری